جدول جو
جدول جو

معنی موزه نهادن - جستجوی لغت در جدول جو

موزه نهادن
(کَ / کِ دَ)
قرار دادن موزه، از پای برآوردن و به کناری نهادن موزه، کنایه از ترک سفر کردن و اقامت نمودن باشد. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).
- موزه نهادن و کفش خواستن، کنایه از ترک سفر کردن بود. (از انجمن آرا) :
چون ز ابرام لبم دست ملک فارغ شد
گفت بختم خنکا موزه بنه کفش بخواه.
انوری.
اما ظاهراً شاهد فوق به معنی تعجیل در رفتن باشد نه اقامت کردن. (شرح مشکلات دیوان انوری چ سیدجعفر شهیدی ص 487 و 488)
لغت نامه دهخدا
موزه نهادن
ترک سفر کردن اقامت کردن
تصویری از موزه نهادن
تصویر موزه نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
موزه نهادن
((~. نَ دَ))
اقامت کردن
تصویری از موزه نهادن
تصویر موزه نهادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ نَ جَ)
بوسه زدن:
سعدیا گر بوسه بر دستش نمی یاری نهاد
چاره آن دانم که بر پایش بمالی روی را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(غَ زِ / زُ دو دَ)
نوره کشیدن:
روزی صد بار می نهم نوره ولی
ناانصافان نمی نهندش چه کنم ؟
سنائی
لغت نامه دهخدا
(فُ اَ شُ دَ)
قدرو ارزشی برای چیزی دانستن. مهم دانستن: دمنه گفت: ملک کار او را چندین وزن ننهد و اگر فرمایدبروم و او را بیارم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 73)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ تَ)
در شواهد زیر ظاهراً بمعنی خبه کردن با زه و حلق آویز کردن با زه آمده است: سلطان گفت از آمدن گزیر نیست... و چون دو منزل از همدان حرکت افتاد علاءالدوله را زه فرمود نهادن... مؤلف این کتاب... رعایت حقوق او را این مرثیت در تعزیۀ او برخواند. مرثیه...
زه چون نهاده ای تو در آن حلق بی گناه
زان سید مطهر انور چه خواستی.
(راحه الصدور راوندی چ محمد اقبال ص 352، 354). اینانج خاتون را از قلعۀ سرجهان به دارالملک همدان آوردند... سلطان را (طغرل بن ارسلان را) با وی زفاف رفت... سلطان را چنان نمودند که او (اینانج خاتون) با تو همان حرکت قزل ارسلان خواهد کرد. سلطان بفرمود تا او را زه نهادند. (راحه الصدور راوندی ایضاً ص 367)
لغت نامه دهخدا
قدروارزشی برای چیزی دانستن: دمنه گفت ملک کار او را چندین وزن ننهد واگر فرماید بروم و او را بیارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزن نهادن
تصویر وزن نهادن
((~. نَ دَ))
احترام گذاشتن، اهمیت دادن
فرهنگ فارسی معین